مصاحبه با دكتر مراديان؛
تاثير شكنجه بر زندانيان (سياسى و عقيدتى) درايران و راههاى درمان شكنجه شدگان پس از آزادى از زندان
شيدا جهانبين
مجله “حقوق ما” شماره 14
١١ جولاى ٢٠١٥
ماده یکـم کنوانسـیون منع شکنجه سـازمان ملـل متحـد شکنجه را هــر عملـی میدانـد کــه بــه واسـطه آن و تعمدا درد و رنجـی شـدید، خــواه جسـمی یــا روحـی، بــر فــرد اعمــال شــود. دلیـل شـکنجه معمــولا کسـب اطلاعـات، اعترافگیـری، تنبیــه، ارعـاب یــا وا داشـتن فــرد بــه انجـام کاری اسـت. شـکنجه خــواه جســمی یــا روحی، تاثیــر فراوانـی بـر فــرد دارد و میتوانـد تـا سـالها تاثیــرات منفـی خــود را بــه همـراه داشـته باشد. بـه همیـن دلیـل بـه زندانیانی کـه دـر طـول دوران بازداشت خــود بــا شکنجه روبـه رو بوده انـد، توصیه میشـود تــا بــا روانکاو و یــا روانشناس دــر مــورد تجربیـات خــود از شکنجه و تاثیراتی کــه ایــن شـکنجه ها بـر آنهـا داشـته است صحبـت کننـد و توصیه هایـی در مــورد کنـار آمدن یــا از بیـن بردن تاثیـرات شکنجه دریافـت کننـد تـا زندگی آنهــا پـس از دوران بازداشت بــه روال عادی بازگردد. سلول انفرادی بــه تنهایـی یکـی از سختترین شکنجه های روحی و جسـمی بـه حساب میآیـد. بسیاری از زندانیـان سیاسـی در ایــران تجربـه ی حبـس در سـلولهای انفرادی زندانهـای مختلـف را دارنـد. ایـن روش بـه دلیـل جلوگیـری از ارتبـاط زندانـی بــا دنیـای بیــرون و ایزولـه کردن کامـل او وهمچنیـن ممانعـت از هرگونـه تحـرک بدنـی و اسـتفاده از نـور و ... توامـان شکنجه های جسـمی و روحـی بـر زندانـی وارد میکننـد. بــه دلیــل تاثیـرات مخربـی کــه شـکنجه بــر انسـانها میگـذارد و از آن رو کــه شـکنجه یکـی از مـوارد بـارز نقـض حقــوق بشـر بـه حساب میآیـد، سـازمان ملـل متحــد در قعطنامـه ای دـر سـال ۱۹۸۷ انجــام هــر گونــه اذیــت، آزار و رفتــار غیــر انسـانی و بشـری در کـره زمیـن را محکوم کرد و در قطعنامـه ای خواستار پیوسـتن کشـورهای جهـان بـه معاهده ی منـع شکنجه و مجازات ً شکنجه های دولتـی ( در و پیگیـری عوامل شکنجه )مخصوصــا سرتاسر دنیـا شـد. 153 کشــور معاهده ی منـع شکنجه را تصویـب کرده انـد امـا ایـران از امضاکنندگان معاهده نیست و بــه عکـس، در قوانیــن ایــران، تحـت عنـوان تعزیـرات، مجازاتهایـی چـون شــلاق و قطـع عضـو در نظـر گرفتـه شـده است. شـورای نگهبـان در ایـران بـا هـر لایحـه ای کـه بـا هدف ایجـاد محدودیـت در اعمـال شکنجه توســط مقامـات انتظامـی و قضایـی تدویـن شـده، مخالفـت کرده اسـت. ایـن در حالی اسـت کـه زندانیـان شکنجه شـده درایـران، اغلـب از کمکهـای مشـاوره ای برخوردار نیستند و مراجعـه بـه روانکاو و روانشناس هنـوز هـم بـرای آنهـا بـه عاملی مهم بـرای كم کردن از آالام و اثرات شکنجه در زندان تبدیل نشده است.
از همین رو با آزاد مراديان، روان درمانگر و مشاور علوم رفتارى و همچنين عضو رسمى انجمن روانشناسان خانواده آمريكا در خصـوص تاثیـر شکنجه بر زندانیان در ایران و راههای درمان شکنجه شدگان پـس از آزادی از زندان گفتوگو کرده ایم.
به نظر شما شکنجه روحی و جسمی، می تواند تاثیرات خود را نه به صورت آنی، بلکه ماه ها و یا سال ها پس از اعمال شکنجه نشان دهد و این تاثیرات به صورت مختصر چیست (چه تاثیرات آنی و چه تاثیرات طولانی مدت)؟
در مقدمه اين بحث بايد عرض كنم كه موجود انسانى تركيبى است از دوسيستم مرتبط و در عين حال مستقل از يكديگر. هم علوم انسانى و هم علوم نظرى از فلسفه گرفته تا روانشناسى و علوم پزشكى براين باور اذعان دارند كه انسان تركيبى از ساختارهاى فيزيكى و بيولوژيكى و درعين حال روانشناختى و روحى است. اين دوسيستم تاثير و تاثر متقابل بر كاركرد يكديگر دارند. بى گمان ما انسانها در طول حيات خود كارى جز پاسخگويى به نيازهاى اين دوسيستم نداريم. هر كارى كه ما انجام مى دهيم به نحوى پاسخى به نيازهاى اين دوسيستم است. نيازهاى فيزيولوژكى و بيولوژيكى انسان مانند غذا، آب، هوا، سرپناه، بهداشت ورفع نيازهاى جنسى .
هر گونه تداخلى در رسيدن موجود انسانى به اين نيازهاى اوليه مي تواند بر سلامت جسمى و فيزيولوژيكى فرد تاثيرات عميق و طولانى مدتى بگذارد و محروميت طولانى از دستيابى به اين نيازهاى اوليه مي تواند به مرگ موجود انسانى منجر گردد. از نظر روانشناختى هم به موازات دستيابى و عدم دستيابى موجود انسانى به نيازهاى اوليه، نيازهاى روانشناختى و روانى فرد هم ارضا و يا به ناكامى روانى منجر مي شود كه خود در شكل گيرى شخصيت روانى و نگاهى كه فرد به زندگى و به ارتباط با دنياى پيرامون خود مي تواند داشته باشد موثر است.
احساس امنيت و ناامنى، احساس تعلق و رابطه احساسى و عاطفى، اعتماد به خود و اعتماد به ديگران، حس صيانت نفس ، همگى در بسترى شكل مي گيرد كه رفع نيازهاى فيزيولوژيكى اوليه انسانى است. در نهايت تصويرى كه فرد از دنياى پيرامون خود پيدا مي كند و معنا و هدفى كه فرد در زندگى در پيش مي گيرد تا رسيدن به كمال و شكوفايى زندگى ، همگى در گرو گذار طبيعى از حوادث و اتفاقاتى است كه اين دوسيستم فيزيكى و روانى انسان را مورد تاثير و تاثر قرار مي دهند.
برآورد متقابل اين دو سيستم بر همديگر و تنها راه رسيدن موجود انسانى به شكوفايى و كمال چيزى جز آزادى و نهايتا كرامت انسانى او نيست. هر وضعيتى كه مانع رسيدن انسان به نيازهاى اوليه جسمى و روانى او گردد در نهايت آزادى وكرامت فردى موجود انسانى را مورد تهديد قرار داده است و اين محروميتها مي تواند در كوتاه مدت و حتى در دراز مدت از رسيدن او به كمال انسانى كه نهايت زنگى است باز دارد.
هدف از اين مقدمه اين بود كه اساسا شكنجه و آزار موجود انسانى چيزى جز محروم كردن فرد از دستيابى و دسترسى به نيازهاى اوليه و بنيادىن او نيست. بر اساس اين تعريف و در هر شرايطى چه در يك محيط محدود از نظر مكانى مانند زندان، ويا يك خانه و چه در يك محيط بزرگتر كه ميتواند يك محله يا يك شهر باشد هر گونه دخالتى از سوى صاحبان قدرت در اين مكانها و در جهت ممانعت از دستيابى به نيازهاى اوليه افراد، مي تواند شكنجه و آزار تلقى گردد، حال چه شكنجه جسمى باشد و يا شكنجه روحى كه بعضا از آن به عنوان شكنجه سفيد هم نام مي برند.
اساسا همه سيستمهاى امنيتى و پليسى و بعضى از شيوه هاى تربيتى و باز آموزى و به اصطلاح باز پرورى منسوخ شده بر اين اساس استوار است كه با محروم كردن فرد از دستيابى به نيازهاى اوليه او را در مسيرى كه خود درست مي دانند هدايت كنند. در واقع اگر رسيدن به نيازهاى اوليه فيزيولوژيكى و روانى فرد را به لذت و آرامش و رضامندى از زندگى مي رساند محروميت فرد از دستيابى به اين نيازهاى اوليه و بنيادين فرد را به درد، رنج، آشفتگى و عدم رضامندى از زندگى سوق مي دهد.
|